English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 245 (6465 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
portable U قابل انتقال
transferable U قابل انتقال
negotiate U قابل انتقال
negotiated U قابل انتقال
negotiates U قابل انتقال
negotiating U قابل انتقال
negotiable U قابل انتقال
alienable U قابل انتقال
conductible U قابل انتقال
conveyable U قابل انتقال
demountable U قابل انتقال
descendible U قابل انتقال
removable U قابل انتقال
transmissive U قابل انتقال
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
ether U جسم قابل ارتجاعی که فضاوحتی فواصل میان ذرات اجسام را پر کرده ووسیله انتقال روشنایی و گرمامیشود
transferable U قابل واگذاری قابل انتقال
floating U پنجرهای که قابل انتقال به هر بخش صفحه باشد
assignable credit U اعتبار قابل انتقال
asynchronous U انتقال داده بین دو وسیله که بدون هر گونه سیگنال زمانی قابل پیش بینی انجام میشود
built in U غیر قابل انتقال
commercial paper U اوراق و اسناد بهادار قابل انتقال
covenant runing with land U شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
deferred exit U انتقال کنترل به یک زیربرنامه در زمانی که قابل پیش بینی نبوده و حادثهای غیر مترقبه ان را مشخص میکند
demodulator U دستگاهی که سیگنالهای انتقال یافته در یک اتصال مخابراتی را دریافت کرده وانها را به پالسهای الکتریکی یا بیتها که قابل ورود به ماشین داده پردازباشند
inalienably U بطور غیر قابل انتقال
inheritable U میراث بردنی قابل انتقال
IrDA U روش استاندارد برای انتقال اطلاعات از طریق اشعه نوری . برای انتقال اطلاعات در کامپیوترهای قابل حمل یا PDA به یک چاپگر یا صفحه تصویر. برای این منظور کامپیوتر و چاپگر باید پورت IrDA داشته باشند
irremovable U غیر قابل انتقال
movable dam U سدی که قابل انتقال بوده و مغمولا درمسیر سیل قرار می دهند
movable support U تکیه گاه قابل انتقال
negotiable instrument U سند قابل انتقال
negotiable papers U اوراق قابل انتقال
non transferable U غیر قابل انتقال
open cheque U چک قابل انتقال
portable program U برنامه قابل انتقال
relocatable U آنچه قابل انتقال به محل دیگری ازحافظه است بدون اینکه روی عملیاتش اثربگذارد
removable mass storage U انباره انبوه قابل انتقال
removable storage media U رسانههای ذخیره سازی قابل انتقال
shiftable U قابل تعویض یا انتقال
transferable commercial instrument U اوراق تجارتی قابل انتقال
transferable credit U اعتبار قابل انتقال
transferable credit U اعتباراسنادی قابل انتقال
transferable securities U اوراق بهادار قابل انتقال
transmissable rights U حقوق قابل انتقال
without recourse U عبارتی که درفهر نویسی اسناد قابل انتقال بکار می رود و به وسیله ان فهر نویس مسئوولیت خودرا در برابر فهر نویسان بعدی نفی میکند و تنها خودرا در برابر کسی که سند رابرایش صادر کرده است مسئول قرار میدهد
Other Matches
indeterminate change of station U انتقال اجباری و موقتی انتقال پیش بینی شده
electronic funds transfer U انتقال الکترونیکی داده ها انتقال الکتریکی سرمایه ها
transferring U انتقال دادن نقل کردن انتقال
transfers U انتقال دادن نقل کردن انتقال
transfer U انتقال دادن نقل کردن انتقال
baseband transmission U روشی که برای بکارگیری انتقال سیگنالهای فرکانس پایین از میان کابل کواکسیال جهت انتقال داده در شبکه بامحلی با فاصله کوتاه
upload U انتقال یک کپی از یک برنامه انتقال داده از یک سیستم استفاده کننده به یک سیستم کامپیوتری راه دور
transfer processing U امور اداری نقل و انتقال وتسویه حساب با یکان اولیه برای انتقال به یکان دیگر
signalled U 1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
signaled U 1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
signal U 1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
xmodem U یک پروتکل انتقال فایل غیرهمزمان برای کامپیوترهای شخصی که انتقال سالم فایل ها را از طریق سیستم تلفن اسان تر می سازد
transfer rate U نسبت انتقال سرعت انتقال
transfer ladle U کفچه انتقال چمچمه انتقال
negative acknowledgement U کاراکتر کنترلی که ترمینال گیرنده در انتقال اطلاعات برای ترمینال فرستنده صادرمیکند تا اعلام کند که یک اشتباه انتقال در اخرین بلوک اطلاعات ارسال شده وجوددارد
trans shipment U انتقال بکشتی دیگر انتقال بنقلیه دیگر
recoverable item U وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
friendly front end U طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
archival quality U مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
escrow U سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
achievable U قابل وصول قابل تفریق
combustible U قابل سوزش قابل تراکم
tenable U قابل مدافعه قابل تصرف
flexile U قابل تغییر قابل تطبیق
presentable U قابل معرفی قابل ارائه
changeable U قابل تعویض قابل تبدیل
observable U قابل مشاهده قابل گفتن
adducible U قابل اضهار قابل ارائه
bilable U قابل رهایی قابل ضمانت
exigible U قابل مطالبه قابل پرداخت
exigible U قابل تقاضا قابل ادعا
presumable U قابل استنباط قابل استفاده
sensible U قابل درک قابل رویت
thankworthy U قابل تشکر قابل شکر
elastic U قابل کش امدن قابل انعطاف
presentable U قابل نمایش قابل تقدیم
capacity U حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
capacities U حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
visual display terminal U ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
visual display unit U ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
move U انتقال
transitions U انتقال
bail arm U انتقال
transition U انتقال
transportation U انتقال
shift U انتقال
line shaft U انتقال
convey U انتقال
displacement U انتقال
conveyed U انتقال
conveying U انتقال
conveys U انتقال
translation U انتقال
conduction U انتقال
translations U انتقال
shift U انتقال
transformation U انتقال
transfer U انتقال
conductance U انتقال
transfers U انتقال
intuition U انتقال
transferring U انتقال
transfer line U خط انتقال
transfer check U انتقال
transference U انتقال
devolution U انتقال
shifts U انتقال
migration U انتقال
shifted U انتقال
intuitions U انتقال
negotiation U انتقال
marque U انتقال
transmissions U انتقال
mittimus U انتقال
conveyances U انتقال
negotiations U انتقال
assignment U انتقال
transmission line U خط انتقال
turn over U انتقال
assignments U انتقال
metabasis U انتقال
abaloenation U انتقال
downloading U انتقال
conveyance U انتقال
transmission U انتقال
transter U انتقال
indiscoverable U غیر قابل درک غیر قابل تشخیص
inconvertible U غیر قابل تغییر غیر قابل تسعیر
indemonstrable U غیر قابل اثبات غیر قابل شرح
irrefrangible U غیر قابل شکستن غیر قابل غضب
floatable U قابل کلک رانی قابل کرجی رانی
assignment U انتقال قانونی
credit transfer U انتقال اعتبار
gear U انتقال دادن
transport number U عدد انتقال
thought transference U انتقال فکر
file transfer U انتقال فایل
assignment of contract U انتقال قرارداد
assignments U انتقال قانونی
credit transfers U انتقال اعتبار
transfer medium U رسانه انتقال
carry over U انتقال دادن
cessionary U انتقال گیرنده
convection U انتقال برق
transfer interpreter U مفسر انتقال
capital flow U انتقال سرمایه
change over U انتقال بانکی
bail U واگذاری انتقال
redeployment U نقل و انتقال
transfer ladle U پاتیل انتقال
shift U انتقال دادن
transfer of technology U انتقال تکنولوژی
velocity U سرعت انتقال
transmittance U انتقال سرایت
power transmission U انتقال قدرت
transporter U انتقال دهنده
transporters U انتقال دهنده
power transmission U انتقال انرژی
positive transference U انتقال مثبت
transfer of capital U انتقال سرمایه
positive transfer U انتقال مثبت
incidence of taxation U انتقال مالیات
transfer of learning U انتقال یادگیری
tactical march U انتقال جنگی
technology transfer U انتقال تکنولوژی
telegraphic transfer U انتقال تلگرافی
transferred U انتقال یافته
shifted U انتقال دادن
shifts U انتقال دادن
transmitters U انتقال دهنده
transmitter U انتقال دهنده
heredity U انتقال موروثی
transfer machine U دستگاه انتقال
synchronous transmission U انتقال همزمان
transfer number plate [British E] U پلاک انتقال
rapidity U سرعت انتقال
promptness U سرعت انتقال
promptitude U سرعت انتقال
nippiness U سرعت انتقال
fleetness U سرعت انتقال
easiness [quickness] U سرعت انتقال
celerity U سرعت انتقال
alacrity [speed] U سرعت انتقال
carrying U انتقال دادن
traffics U انتقال دریانوردی
trafficking U انتقال دریانوردی
trafficked U انتقال دریانوردی
traffic U انتقال دریانوردی
negotiators U انتقال دهنده
negotiator U انتقال دهنده
alienated U انتقال شده
rapidness U سرعت انتقال
speediness U سرعت انتقال
transfer license plate [American E] U پلاک انتقال
swiftness U سرعت انتقال
to carry over U انتقال دادن
delivery U انتقال دادن
to be transferred U انتقال یافتن
deliveries U انتقال دادن
overhead transmission line U خط انتقال هوایی
carries U انتقال دادن
parallel transmission U انتقال موازی
quickness U سرعت انتقال
speed of action U سرعت انتقال
carry U انتقال دادن
protect a player U معاف از انتقال
shifting U انتقال دادن
transfer address U ادرس انتقال
transferable U انتقال پذیر
shuttle U ریل انتقال
gears U انتقال دادن
progation U افزایش انتقال
geared U انتقال دادن
transfer function U تابع انتقال
asynchronous transmission U انتقال غیرهمزمان
inalienable U غیرقابل انتقال
axles U محور انتقال
red shift U انتقال سرخ
information transmission U انتقال اطلاعات
block move U انتقال بلوک
block transfer U انتقال کندهای
block transfer U انتقال بلوک
instrument of assignment U سند انتقال
shuttles U ریل انتقال
open cheque U چک انتقال پذیر
not negotiable U غیرقابل انتقال
integrate transmission line U خط انتقال مجتمع
carried U انتقال دادن
shuttled U ریل انتقال
axle U محور انتقال
convection U انتقال گرما
gradation U انتقال تدریجی
deed of transfer U سند انتقال
transmetalation U انتقال فلز
light transmission U انتقال نور
voluntary assignment U انتقال ارادی
alienor U انتقال دهنده
wireless transmission U انتقال بی سیم
alienator U انتقال دهنده
alienating U انتقال دادن
Recent search history Forum search
1frangible
1ترجمه لغت شینه در رشته برق به انگلیسی
1due amount
1انتقال قطعی
1afterbody and a forebody; at least one activatable flow effector on the missile or aircraft afterbody;
1bioconjugate composed of controlled release polymer nanoparticles
2single gas
1he booted them off to the isle of the lost
1 facing man power issue if some day my rigger will be free I provide you, project in on going and I send rigger to Jalalabad and Kundoz I am also
1offshoring
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com